**
حافظ:
صحبت حکام، ظلمت شب یلدا است
نور ز خورشید خواه بو که برآید
*
سعدی:
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
**
اوحدی:
شب هجرانت ای دلبر، شب یلدا است پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
**
خاقانی:
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف
تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
**
عنصری:
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
**
منوچهری:
نور رایش تیره‌شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
**
مسعود سعد:
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا
**
سنائی غزنوی:
به صاحب‌دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
جاتوون خالی
دیروز به همه زنگ زدیم که ساعت ۷ صبح آخر بلوار نیایش باشید
طرفای ساعت ۸ شب اینورا بود که یه نمه بارون زد
با مامان و بابا و کیمیا و یکی از دوستای مامان بیرون بودیم
بابا به دوست مامان که ته ته شیرازیاست گفت پاشو فردا بریم پیاده روی
اونم زرنگگگگگگگگ گفتش که کی اخه خواب جمعشو خراب میکنه بره پیاده روی
بعدم فردا اونجایی که شما میخوایید برید گله تا گردن میرید تو گل
خلاصه این که بابام مخش با حرفای پردیس خانوم زده شدو به همه اس داد که برنامه ی فردا کنسله
صب بابا تا بیدار شد گوشیشو نگا کرد دید ۱۱ تا میسکال و ۱۰ تا اس به قول خوذش تهدید آمیز داره
هیچی دیگه اس ها به هیچ کدومشون نرسیده بود صب بلند شدن رفتن اونجا منتظر بابای من
ساعت ۷.۳۰ بیدار شد تا ساعت ۹ داشت جواب پس میداد
آخه بابای گلم چرا آدم انقد تاثیر پذیر باشه آخه؟؟؟؟؟؟؟
با اینکه رشتم انسانیه ولی آنچنان تنفری نسبت به عربی دارم که نگو و
نپرس!
تو همه ی کلاسا انقدر مغز معلما رو کارمیگیرم که بغضیاشون کم میارن
ولی سر زنگ عربی کلا گنگم و از دیوار صدا در میادو از من صدایی نمیشنوی
انقد مثبت میشم!
از اینا بگذریم
عاشق استاد ادبیات.تاریخ شناسی.فلسفه.عروض و ریاضیمم
خانم معمار پور(خیلی دوست داشتنیه تازه با شوهرشم خیلی دوسته)
خانم حبیبی(خیلی باحال تازه ضد حال هم زیاد میزنه)
خانم صالحی نیا (بسیار سختگیر ولی در عین حال صبور و پر حوصله در مقابله من)
خانم شیخی(با جذبه ولی بسیار دوست داشتنی)
و
عشق خودم خانم آهنگیان(ایشون هم که دیگه حرف ندارن از همه نظر عالی و پایه با همه ی دانش آموزا)
این پست بنا به درخواست آقا مازیار بود
اگه شما هم درخواستی داشتید حتما بهم بگید
چند وقت پيش با بابام دعوام شد، دستشو برد بالا که بزنه تو صورتم…!
منم يهو رفتم تو فاز هندي گفتم:
بزن بابا!
بزن !
بزن بذار بفهمم که پدر بالا سرمه…!
بزن که بفهمم هنوز بي صاحاب نشدم…!
بزن بابا!
و در نهايت ناباوري بابام زد تو گوشم :(
رفتم بدن سازي يه کم که چاق و چله شدم اولين واکنشي که بابا بزرگمم بعد ديدنم انجام داد :
اگه تراکتور نبود جون ميدادي به جاي گاو ببندنت به گاو آهن شخم بزنن
ما اگه پاي سفره بگيم مامان دستت درد نکنه چقد غذات خوشمزه شده ، مامان خانم شکست نفسي ميکنه ميگه نه مامان گشنته فکر ميکني خوشمزه شده …
اگه بگيم اين چيه درست کردي ؟ چقد بدمزست ؟ ميگه تو سيري … بلندشو برو گمشو اينقد ايراد نگير …
بابام داشت چيپس ميخورد يهو گفت اوه اوه چقدر تنده !!! فلفليه ؟
بعد روي چيپسو نيگا کرد گفت نه ! نوشته کچاپ ! بعد با خيال راحت شروع به چيپس خوردن کرد و به اين ترتيب چيپس ديگر تند نبود !!!
قابل توجه آقایان :
.
.
.
وقتی یه زن نظر شما رو میپرسه
در واقع نمیخواد نظرتوون رو بدونه
فقط میخواد نظر خودش رو با یه صدای مردوونه هم بشنوه !!!
بابام : ميخوام اين ترم معدلت ۱۸ بشه !
من : باشه ! من اين ترم معدلم ۲۰ ميشه !
بابام : شوخي ميکني… !؟
من : خودت سر شوخي رو باز کردي
امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلويزيون رو تنظيم کنم ، با موبايلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم ميگم : الو ، مامان خوبه ؟ مامانم هم ميگه : مرسي همه خوبن شما خوبين ؟ خانواده خوبن ببخشيد بجا نياوردم.
مگس ها ۲۴ ساعت عمر میکنن …
به جز اونایی که میان تو اتاق من …اونا عمرشون نا محدوده 
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻨﻮ ﺗﺎ گاه ﺑﺮﺳﻮﻥ
ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ مامان ، ﺑﺮﻭ ﺍﺯ ﺁﮊﺍﻧﺲ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﮐﻦ لطفا
ﺍﻭﻧﻢ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﺍﻻﻥ بهش ﻣﯽ ﮔﻢ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﮔﺸﻨﻤﻪ ﭘﺎﺷﻮ ﻏﺬﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻦ
ﻣﯽ ﮔﻪ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺮﻭ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ، ﺯﯾﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﺸﯿﻦ ﻓﺘﻮﺳﻨﺘﺰ ﮐﻦ !
اینا هم یه!!!!!!!!
درباره این سایت